باز هم تاسف برای از دست دادن یکی دیگر از فرزندان پر افتخار کشور و خطه سرسبز شمال و شهرستان رامسر . هنرمند توانا و پیشکسوت در عرصه تئاتر ، رادیو ، سینما و تلویزیون زنده یاد ( بهروز قربان مسروری ) جمعه شب گذشته بر اثر نارسایی ریه در بيمارستان پيامبران تهران درگذشت .
مسروری سالها در تئاتر چه در شهرستان و چه در پايتخت ، یکی از بهترینها بود و فعالییت شبانه روزی اش در عرصه هنر ،گواهی ایست بر این مطالب . او هميشه از صحنه و نمايش با تکریم و احترام سخن ميگفت . مسروری يکي از اولين مدرسان تئاتر در شمال کشور بود .
زنده ياد بهروز قربان مسروري پيش از انقلاب و در دهه پنجاه به عنوان استاد در مدارس و کانونهاي پرورش فکري کودکان و نوجوانان ، علاقمندان بازيگري و کارگرداني را آموزش داده و بطور جدي و با انگیزه خاصي این هنر را به سایرین انتقال میداد .
دوستان و پيشکسوتان تئاتر چالوس و نوشهر هم ، از توانايي و آموزش مسروري بي بهره نبودند . هنرمنداني همچون ( محمود اميني ، يعقوب اميني ، مجيد شاهپوري ، خسرو بکان ، نعمت الله آهي ، محمد رضا قلی پور ) و ساير دوستان با سابقه در تئاتر منطقه که در حال حاضر مشغول به فعالییت هستند از او نیز آموختند . این هنرمندان از زنده یاد مسروری خاطرات بسیار بیاد دارند اما بارزترین ویژگی او را ، دانش ، شخصييت ،معرفت و افتادگی و ارائه داشته هايش به جوانان و نوجوانان شهرستان میدانستند.
بهروز مسروری با محرومييت بيگانه نبود و با سختي هاي فراوان به آن مدارج علمي و اجرايي رسيده بود ، معضلی که بیشتر جوانان علاقمند به هنر ، خصوصا بازیگری ، برای رسیدن به تهران و حضور در صف بهترینها و حرفه ای شدن ،همواره با آن دست و پنجه نرم میکنند و تعداد انگشت شماری ،پیروز از این دوئل نابرابر ،پا به دنیای آرزوهایشان میگذارند.
مسرور یکی از همان تعداد اندک بود که از ناملایمات و سختی ها نهراسید ، مشکلات را به جان خرید و با همت و اراده و عشقی که داشت ،به آرمان و آرزویش رسید. او هیچگاه در مقابل سایر هنردوستان و هنرجویان ،فخر فروشی نکرد ، سد راه دیگران نشد ، حسد و خود بزرگ بيني که متاسفانه امروزه در عده ای از دانشجويان (مدرک گرفته بي عمل ) به چشم ميخورد ، به خود راه نداد . نتايج همه زحمات ، مطالعات و تحقیقات خود را صادقانه در اختیار همگان قرار میداد . حتي نمايشهاي خارجي که با صرف هزينه شخصي به مترجم ، در اختيار میگرفت ، بدون چشمداشتي در اختيار شاگردانش قرار ميداد و ميگفت :
هزاران برابر پولي که به مترجم بابت ترجمه اين متن داده ام در آینده دریافت میکنم . او اعتقاد داشت ،با بروي صحنه رفتن هر نمايش گامهاي جدي به سمت اشائه ( هنر تئاتر ) که ريشه عميق در تاريخ ما دارد برداشته ميشود ، و وقتي تئاتر فراگير شود ، فرهنگ ، شعر و ادب در جامعه رواج پيدا ميکند و در آن جامعه هنر و هنرمند در صدر نشينند و قدر بينند، که نهايت آمال و آرزوی من و بزرگان من است .
زنده ياد مسروري پس از انقلاب دامنه فعالييتهايش را به سمت راديو ، تلويزيون و سينما گسترش داد و چند شخصييت ماندگار با بازي او در ذهن مخاطب نقش بسته است . يکي از آن شخصييتها ( صفر بيک ) پيرمرد جنگجو در سريال پر بيننده ( روزي روزگاري ) بود که مورد توجه و استقبال بينندگان قرار گرفت . در فيلم سينمايي ( پرده آخر ) به کارگرداني واروز کريم مسيحي ، نقش پاسبان دوره رضاخان را به زيبايي بازي کرد . با اينکه در آن فيلم چند سکانس بيشتر بازي نداشت ، اما همه لحظات ، مسروري جلوي دوربين ، با تمام توان ، به ايفاي نقش ميپرداخت و جزئيياتي را حتي در بازي بدون کلام از خود نشان ميداد که در هنگام تماشاي فيلم در سينما با خنده تماشاچيان میتوانستید پي به توانايي و ظرافتي که او به نقش داده ببرید.
بهروز مسروري همانند بسياري از بازيگران ديگر سينما و تلويزيون ، دوستان خوب و پيشکسوت بنده ( محمد عمراني ،بيوک ميرزايي ، سلمان خطي ، رحمان باقريان ،) و... در فواصل اجراي تئاتر و ضبط سريال و فيلم ، مشغول بازيگري در راديو و اجراي نمايشهاي خارجي و داخلي ميشد . در رادیو هم بر اين عقيده بود که ميتوانيم نمايشهايي که امکان بروي صحنه بردن آنها ، به دلیل حجم ، دکور و پرسوناژهای فراوان سخت و يا غيرممکن است را در استودیوی راديو ، با ارائه صدا و احساس ، که بي شباهت به صحنه و نمايش نيست به اجرا درآوریم . هم خود شاداب از خلق اثري تازه شویم و هم رضايت شنونده هاي بسياری که راديو و نمايشها را سالیان سال همراهي ميکنند به دست آوریم .
در پنج سال گذشته زنده ياد مسروري در چند تله تئاتر و سه سريال به ايفاي نقش پرداخت که همگي از مجموعه هاي موفق شبکه هاي سيما بودند که مورد اقبال عمومی هم قرار گرفتند . سريال ( تفنگ سرپر ) سريال ( آشپزباشي ) و سريال ( پشت کوههاي بلند ) که به تازگي پخش آن از شبکه سوم سيما به پايان رسيد .
(زنده یاد مسروري) ماهها از بيماري ريه رنج ميبرد و اکثر ايام هفته را در کلينيک و مطب و بيمارستان ميگذراند . دوستان نزديکش ميگفتند بيماري امانش را بريده بود ، ديگر قادر نبود مثل گذشته پشت ميکروفون راديو رفته و باز هم نقش بي جاني را از متن و کاغذ جدا کرده و جاني به او ببخشد و جاودانه اش کند . کم کم بيماري اش شدت گرفت و جسمش را ناتوان ساخت اما روحش مانند همیشه سرشار از عاطفه و عشق به مردم سرزمینش بود . در نهايت هفته گذشته پس از ماهها دست و پنجه با بیماری ، جان به هنرمند يکتا تسليم کرد . روحش شاد و ياد و خاطره اش هميشه جاويد باد .
( سعيد روحي ، کات دوباره سينما )
برای دیدن همه عکسهای مراسم خاکسپاری (زنده یاد مسروری ) به ادامه مطلب مراجعه کنید.